بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی
بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی

ته مونده ی امیدم رو به تو سپردم ...







...

گاه میشکند

 گاه دلگرم میشود

 گاه دلسرد 

گاهی هم فرو میریزد در خود

 فصلهای درون آدمی،

 گاه در یک ثانیه تغییر میکنند

 آدمی،

 زاده ی احساس است.


 عارف محسنی

...

شکستم

خورد شدم

جای زخمی کهنه باز شد 

عمیق تر شد

تازه تر شد 



کسی  نمیفهمد درد مرا


گاهی مرگ  تنها راه تسکین است 


خسته ام...


 

چقدر تنها بودم و تنهاتر شدم.

حرفی نمانده

حرفها میان بغضها خفه شدن 





انزوا...

انگار مغزم یخ زده
خودم،
احساسم،
تو یاس و انزوا حبس شده...
و چیزی منو به تباهی میکشونه
  

بودنهای بدون حضور...

عمریست برای من ماندنهای تپنده و رفتنهای پر از بی تابی چیزی جر تکرار تنهایی با دردهای کشنده نیست.

تنهایی با بودن های بدون حضور

  پر شدن لحظات دلتنگیست...