بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی
بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی

حالم خوب است...

حالم خوب است با وجود شکستها و سختی های بسیار... خوبم...اما...
درها را بستم.
پنجره های خیالم را قفل زدم از هیچ کجا نمیتواند وارد شود...
گوشهایم دیگر او را نمیشنوند
حرفهایم میان انبوهی از غصه حبس شدن...
زمان زیادی دلخوش رویایش بودم
 انتهای کوچه دیدمش که باز به خانه ی ما نرسید...
 اینبار با دستهای خالی و چشمانی بسته رفت...
برای تمام بزرگیش که هیچ وقت اندازه ی من نشد اشک ریختم...
دیشب تمام حسرتهایم را بالا آوردم...
دیگر منتظرش نخواهم ماند
دلم سالهاست پی دستانش میرود
دستی ندیدم تنها خودم را دلداری میدادم...
نبودنها و ندیدنها برایم عادت شده
ای بی نیاز از من...
ای پر از حرفهای تنهاییم...
من
 با تمام تلخی ها هر روز بزرگتر میشوم...
و
روزی پرواز خواهم کرد...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.