گاهی فکر میکنم بودنم مثل عینک روی صورتم شده که همیشه هست اما خیلی وقتا وجودشو احساس نمیکنم و یادم میره با اینکه خیییلی نزدیکی اما نیستی ...
وقتی متوجه حضورت میشن که نباشی هیچ وقت نباشی چون رفتن نصف و نیمه هم عادی میشه...
یه وقتی میبینی بودنت فرقی با نبودنت نمیکنه.
چرا لینکی نداری؟
نمیدونم!!!
به عنوان یه عینکی ده ساله می گم،
شما احتمالا چون عینکی نیستی درک نمی کنی و برای همین چنین حسی داری.
حواس یک فرد عینکی هر لحظه به عینکش هست و همیشه هم قدر دان وجودشه.
اینجور نیست که وجودش حس نشه
به عنوان یه عینکی میگم که چند بار صورتمو شستم و حواسم نبود که عینک به چشممه گاهی کم کم عینک میشه قسمتی از وجودت و یادت میره که چیزی روی چشمت هست...شما اینطور نیستی من هستم.آدما باهم فرق میکنن منظورم عینک خودم بود نه عینک شما که حواستون بهش هست.