کنارمی و پس میزنمت
چه روزهایی باهم سر کردیم چه راحت بین ما رو خراب کردن
و چه خوش باور بودم که دور از تو زندگی بهتری دارم
باید باز هم تو را به آغوش بکشم هر چند تلخ و ناسازگار
ثانیه ها و نفس به نفس روزها و شبهای زیادی باهم سپری کردیم.
تو بودی که گوشه ی اتاق به من خیره میشدی ...زیر نور کم اتاق گاهی دیده نمیشدی گمت میکردم بس که مست کشیدن نقاشی بودم.
تنهایی! با تو چه دنیای کوچک و بی خبری داشتم
بارها دست و پا زدی و ندیدمت
نخواستم که ببینم
از تو دور شدم که دنیایم را بزرگ کنم
دست و پا زدم کسی آرامم نکرد
بیا که دلگیرم
از جماعتی که بینمون رو خراب کردن
که نفسم بگیره
تا بی قرار بشم
تنهایی! بیا و با من بساز
ما همیشه با هم هستیم
از ابتدا تا انتهای این زندگی
ما بدترین روزها رو باهم تو سکوت با گریه و فریادهایی که خفه شدن پشت سر گذاشتیم.
سرسخت شدیم
تنهایی بیا و با من بساز
چرا لینکی ندارین؟؟؟؟
https://boomekhiyal.blogsky.com/