بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی
بوم خیال

بوم خیال

هنری.ادبی

چگونه ای؟...

ابن سیرین، کسی را گفت: «چگونه‏ ای؟»

گفت: «چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟»

ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم با خود آورد و به وی داد و گفت: «پانصد درهم به طلبکار ده و باقی را خرج خانه کن، و لعنت بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!»

گفتند: «مجبور نبودی که قرض و خرج او را دهی.»

گفت: «وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏ای برای او نیندیشی، در احوال پرسی منافق باشی.»

خواب

خوابهایم تو را تعبیر میکنند.
نزدیکم میشدی اما دورتر از خیالم بودی.
  

دردیست اندر دل

مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
منجم طالع بخت مرا از برج بیرون کن
که من بد طالعم ترسم ز آهم آسمان سوزد


سعدی

...

به یکباره فرو ریختم
شدم ته نشین روزهای خوش از یاد رفته

کوچ

کوچ میکنم

جایی که نشانی از من و تو

 و تمام آنها که مارا به بند افکارشان کشیدن نباشد

 ذهنم پر است اما
 خالی از خیال تو
دیگر نه خاطره ای ماند نه یادی
چه شیرین و چه تلخ